آزادی انسان 2

ساخت وبلاگ

آزادی معنوی، آزادی انسان از خودش است.

انسان شخصیتی مرکب دارد. یعنی علاوه بر این وجود خاکی بعد دیگری هم دارد که غیرخاکی است و روح نامیده می شود.

روح انسان در عین آزادی جسم، می تواند اسیر و برده باشد. نیازمند کردن خود به دیگران از این نوع بندگی است که در عین آزادی تن، فرد دچار بردگی روح است؛ و این همان بردگی معنوی است.

یک نوع دیگز از بردگی مربوط به مال و ثروت است. حال این سوال پیش می آید که مگر مال دنیا قدرت دارد که انسان را بندة خودش کند؟ حقیقت آن است که انسان وقتی فکر می کند بنده و بردة دنیاست، در واقع بندة خصایص روحی خودش است؛ یعنی خودش خودش را برده گرفته است.

وقتی انسان خوب دقت کند می بیند که یک قوه ای در خودش هست به نام حرص، طمع، شهوت و یا خشم که او را برده کرده است.

در انسان دو «من» حاکم است: من انسانی و من حیوانی. در هیچ موجودی به اندازة انسان، این تضاد درونی و داخلی وجود ندارد. فرد اگر می خواهد واقعا آزاد باشد، باید روحش را آزاد کند. نمی تواند شکم پرست، شهوت پرست و پول پرست باشد و روحش آزاد باشد.

یک سلسله دلایلی وجود دارد برای اثبات اینکه شخصیت انسان مرکب است. یکی از آنها این که خداوند این قدرت و توانایی را به بشر داده است که خودش می تواند قاضی خودش باشد. انسان اگر انصاف داشته باشد می تواند بی طرفانه دربارة خودش قضاوت کند و احیانا در جایی که خودش مقصر است، علیه خودش حکم کند. دلیل دیگر اینکه انسان می تواند خودش را موعظه و ملامت کند. به عبارت دیگر وجدانی ملامت گر دارد.

بزرگترین برنامة انبیاء همواره آزادی معنوی بوده است و در اصل تزکیه نفس همان آزادی معنوی است.

_پیامبران گفته اند حق هم دادنی است و هم گرفتنی. یعنی مظلوم را توصیه می کنند که برود و حق خود را بگیرد و از طرف دیگر ظالم را وادار می کنند که علیه خودش قیام کند و حق را بدهد.

تا بی نهایت...
ما را در سایت تا بی نهایت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : tabinahaayata بازدید : 17 تاريخ : جمعه 16 مهر 1395 ساعت: 23:09